روزی حکیمی با ملانصرالدین قراری داشت تا با هم به مناظره بنشینند.

هنگامی که حکیم به خانه ملا رسید او را در خانه نیافت و بسیار خشمگین شد. 

تکه گچی برداشت و بر دَرِ خانه ملا نوشت: (نادان_احمق)

 ملانصرالدین  به خانه آمد و این نوشته را دید و با شتاب به منزل حکیم رفت و به او گفت: 

 قرار ملاقات را فراموش کرده بودم  ، مرا ببخشید. 

تا به منزل آمدم و اسم شما را بر در منزل دیدم به یاد ملاقات‌مان افتادم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها