سلام

امروز اصلا حوصله مراسم نداشتم،میخواستم ولم کنند تا بخوابم،تا اینکه صدای گریه مامان شنیدم،گفتم این چه مهمونی که باعث شده گریه مامان اینقدر بلند باشه،رفتم  دیدم کسی نیست،گفتم چی شده آخهگفتم دایت فوت کرده.گفتم کی بهتون خبر داد گفت فلانی ،گفتم فلانی شعورش نمیرسه،الان با فهمیدن این خبر کار از دست بر نمیاد اون هم یه شهر دیگه ای هست.

خدایا شکر

خدایا تنها کاری که از دستم برمیاد،خواندن نماز و قرآن که فرزندی نداره

کار دیگه از دستم بر نمیاد

لطفا میخواهید خبری بدید مقدمه چینی و طرفیت و موقعیت افراد دقت کنید



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها